معنی از اقلیت‌های مذهبی

لغت نامه دهخدا

مذهبی

مذهبی. [م َ هََ] (ص نسبی) متدین. متشرع. مؤمن به مذهب. معتقد به شریعت و مذهبی که دارد. پای پند دستورها و آداب مذهب. متعصب در مذهب و عقیدت خویش. رجوع به مذهب شود. || مربوط به مذهب.
- اشعار مذهبی، اشعاری که درباره ٔ مذهب و اولیاء مذهب باشد.
- سخنرانی مذهبی، نطقی که مربوط به مسائل مذهبی یا تبلیغ مذهب باشد. رجوع به مذهب شود.

فرهنگ معین

مذهبی

مربوط یا منسوب به مذهب، دیندار مؤمن و معتقد به مذهب. [خوانش: (مَ هَ) [ع.] (ص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

مذهبی

مذهب‌گرا، باتقوا، دیندار، مومن، متقی، دینی،
(متضاد) غیرمذهبی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مذهبی

دینی


شعائر مذهبی

آیین های دینی

فارسی به عربی

عربی به فارسی

مذهبی

تعلیماتی , تعلیمی , عقیده ای , مبنی بر عقاید نظری

فارسی به ایتالیایی

مذهبی

religioso

فارسی به آلمانی

مذهبی

Fromm, Religiös

کلمات بیگانه به فارسی

شعائر مذهبی

آیین های دینی

معادل ابجد

از اقلیت‌های مذهبی

1322

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری